loading...

نفس بکش

بازدید : 241
چهارشنبه 9 ارديبهشت 1399 زمان : 6:23

مامانم رادیو رو روشن کرده و در حین کارش داره گوش میده.دارن راجع به محیط زیست حرف میزنن و من نگرانم.اینا از این چیزا حرف نمیزدن.تمرکزشون هم روی تمیزی محیط شهریه.کاش حالا که دارن میگن بیشتر بگن.از کاهش بگن.مردم رو احمق فرض نکنن و اطلاعات تخصصی بدن.

بند بالا رو دیروز نوشتم و ذخیره کردم.دو ساعت بعد یافتم گویان پریدم بیرون.یه ویدئوی له کردن یا خاک کردن زنده‌ی جوجه پخش شده و واسه همین رادیو معارف هم داشت راجع بهش حرف میزد.تا اون جایی که من میدونم بیشتر صنعت‌ها این کار رو میکنن.دیشب به خانواده م گفتم چون گوجه فرنگی حرف نمیزنه تبعیض قائل شدین؟میدونم تو صنعت فشن هم لباس‌هایی که با شروع فصل جدید تو انبار موندن رو میریزن "دور".سرنوشت میوه‌ها و سبزی‌های غیر مجلسی و دفورمه هم همینه.ما خودمون هم وقت مهمونی غذا زیاد درست می‌کنیم با این استدلال که: زیاد بیاد بهتر از اینه که کم بیاد.پس چرا اینقدر ناراحت شدیم از این جوجه کشی؟این از همون فرهنگ میاد.

با سردرد چه کنیم
بازدید : 231
جمعه 7 فروردين 1399 زمان : 2:39

این حرف مزخرف محضه که دخترها حسودتر از پسرهان.ویژگی‌های انسانی نمیتونن این قدر دقیق دسته بندی بشن.برادرهای من اون قدری نسبت به هم حسودن که حتی میزان خمیردندون مصرفی همدیگه رو هم حساب میکنن.این روزا هم که والدین مارو درآوردن.به یکی شون میگی فلان کار رو بکن،تنبلی میکنه.اون یکی هم میگه:اون انجام نداد،چرا من انجام بدم؟و حالا تو هرچقدر گلوت رو پاره کنی که دارین تو این خونه زندگی میکنین پس باید همه تون سهم تون رو انجام بدین فایده نداره.

دیشب داشتم سریال میدیدم.This is us.سریال معرکه ایه.تو یه قسمت دو تا برادر بودن که سالها با هم حرف نزده بودن.از بچگی با هم مشکل داشتن و من موقع دیدنش به خودم گفتم:گاد،من فکر می‌کردم فقط برادرای منن که با هم حرف نمیزنن و از هم متنفرن.آخه کسی رو اینطوری اطرافم ندیده بودم.خوبی این سریال اینه که داره خود واقعی آدما رو نشون میده و خیلی باهاش هم ذات پنداری میکنی.نمیدونم برادرام کی با هم خوب میشن.امیدوارم مثل این سریال تا 36 سالگی طول نکشه.

آهنگ پیشواز حمید هیراد ایرانسل و همراه اول
بازدید : 232
پنجشنبه 21 اسفند 1398 زمان : 16:46

وقتی کسی رو دوس داری از غمش غمت میگیره،با شادیش شاد میشی و با استرسش توام استرس میکشی.الان تو این شرایطم و به شدت نیازمند یه اتفاق خوب.از اونا که بهش میگن معجزه یا شانس.

کدهای IOS 14 اطلاعاتی را درباره آیفون 9، آی‌پد پرو جدید و ریموت کنترل جدید اپل‌ تی‌وی نشان می‌دهند
بازدید : 523
پنجشنبه 21 اسفند 1398 زمان : 16:46

برادرم رفته دکتر و رژیم گرفته.اما زهی خیال باطل اگه فکر می‌کنین برادرم رژیم گرفته،همه رژیم گرفتیم! برنامه‌ی غذاییش چسبیده به یخچال و من و مامان تقریبا هر روز ناهار رو از روی اون درست میکنیم.غذاهاش چیزای نرمالین.فقط صبحونه‌ها و شام‌هاش خیلی کمه که ما اون وعده‌ها غذای متفاوتی میخوریم.یه لیوان شیر با دوازده تا بادام و یک خرما،منو نهایتا یه ساعت سیر نگه میداره یا شام اگه سوپ باشه نیم ساعت بعد گشنه ام.برادر در ظاهر خیلی خوب لاغر شده.بلوزش ازش جدا می‌ایسته اما چند روز پیش گفت گرسنه ام.اون رژیم واسه دو هفته بود و باید دوباره میرفت رژیم جدید می‌گرفت اما دکترش نبود و همون رو تکرار کرد و حالا به وضوح مشخصه که این براش کافی نیست و میان وعده‌هاش هم باید عوض شه.رژیم گرفتن و ورزش به چشم بیننده آسونه ولی پدر و مادر درآره.

+یه کار واجب اداری داشتم و رفتم خدمات پلیس.نمیدونم واقعا چی بگم.به خاطر هماهنگ نبودن ارگان‌ها با هم ما تاوان میدیم.فرستادنم اداره‌ی پلیس تا یه تاییدیه بگیرم و آقاهه زنگ زد به خدمات و گفت وقتی مدارک خواناست ارباب رجوع رو نفرستین اینجا.نیازی نیست.بخش نامه‌‌‌ای در این مورد صادر نشده.دوباره برگشتم و کارم انجام شد.به اندازه‌ی موهای سرم از دیگران چنین داستان‌هایی شنیدم.واقعا نیازه سیستم اداری رو بکوبن از نو بسازن.باز خوبه خیلی کارها رو میشه اینترنتی انجام داد وگرنه ملت هنوز برای گرفتن حقوق ماهانه شون تو بانک صف میبستن.

*ترجمه‌ی یه ضرب المثل ترکی

کدهای IOS 14 اطلاعاتی را درباره آیفون 9، آی‌پد پرو جدید و ریموت کنترل جدید اپل‌ تی‌وی نشان می‌دهند
بازدید : 327
پنجشنبه 21 اسفند 1398 زمان : 16:46

اداره‌ی بابام بهشون گفته روزی دو نفرتون نیایید سر کار.دیروز پاشدم میبینم ساعت هفته و هنوز خونه س.پرسیدم چرا نرفتی؟گفت قهرم:) مامانم صدای حرف زدن مارو شنیده و رو حساب این که بابا خونه س پس حتما ساعت شیش و نیمه از خواب بیدار نشد.یه ساعت بعد همچنان صدای بابا میاد و اون وقت بیدار شده و دیده‌‌‌ای داد بیداد،ساعت نزدیک هشته.دیرم شد.هر روز ساعت هفت و نیم میره صبحونه و داروهای والدینش رو میده.

دیشب هم اخبار اعلام کرد پنجشنبه و شنبه ادارات تعطیلن.مامانم گفت:حالا که چهار روز بابا خونه س با پسرا به کار میزنیمش خونه رو تمیز کنیم:)

تا الان هر هفته جمعه یه اتاق رو تمیز کرده بودیم و من هم کابینت‌ها رو تمیز کرده بودم و چیز خاصی نمونده.

+آموزشگاه زبانم تا پونزده فروردین تعطیل کرده و مطمئنم وقتی بریم،کلاس فوق العاده خواهیم داشت.رو این حساب میخوام خودم تو خونه پیش مطالعه کنم که هم یادم نره و هم زودتر یاد بگیرم.چهار تا کتاب نخونده هم گذاشتم رو میزم که بخونم.فعلا که دوتاش رو شروع کردم.

تو اینستاگرام یه ویدئو دیدم از مردم ووهان که چیکار میکنن تو خونه.از تنیس و بدمینتون و ویدئو ساختن و رقصیدن بگیر تا ماهی گیری از آکواریوم! میبینم که خیلی‌ها تو اینستاگرام از خونه موندن حوصله شون سر میره و به خودم میگم خوبه که من درونگرام وگرنه دیوونه میشدم.با این حال پیاده روی و دوچرخه سواری میرم چون به طبیعت دسترسی دارم.

*تو این پست دنبال نکته‌ی آموزشی نگردین.صرفا یه روزانه نویسیه.

عروسی به چشم بیننده آسونه*

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 9
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 21
  • بازدید کننده امروز : 20
  • باردید دیروز : 56
  • بازدید کننده دیروز : 49
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 193
  • بازدید ماه : 22
  • بازدید سال : 1299
  • بازدید کلی : 14278
  • کدهای اختصاصی