ادارهی بابام بهشون گفته روزی دو نفرتون نیایید سر کار.دیروز پاشدم میبینم ساعت هفته و هنوز خونه س.پرسیدم چرا نرفتی؟گفت قهرم:) مامانم صدای حرف زدن مارو شنیده و رو حساب این که بابا خونه س پس حتما ساعت شیش و نیمه از خواب بیدار نشد.یه ساعت بعد همچنان صدای بابا میاد و اون وقت بیدار شده و دیدهای داد بیداد،ساعت نزدیک هشته.دیرم شد.هر روز ساعت هفت و نیم میره صبحونه و داروهای والدینش رو میده.
دیشب هم اخبار اعلام کرد پنجشنبه و شنبه ادارات تعطیلن.مامانم گفت:حالا که چهار روز بابا خونه س با پسرا به کار میزنیمش خونه رو تمیز کنیم:)
تا الان هر هفته جمعه یه اتاق رو تمیز کرده بودیم و من هم کابینتها رو تمیز کرده بودم و چیز خاصی نمونده.
+آموزشگاه زبانم تا پونزده فروردین تعطیل کرده و مطمئنم وقتی بریم،کلاس فوق العاده خواهیم داشت.رو این حساب میخوام خودم تو خونه پیش مطالعه کنم که هم یادم نره و هم زودتر یاد بگیرم.چهار تا کتاب نخونده هم گذاشتم رو میزم که بخونم.فعلا که دوتاش رو شروع کردم.
تو اینستاگرام یه ویدئو دیدم از مردم ووهان که چیکار میکنن تو خونه.از تنیس و بدمینتون و ویدئو ساختن و رقصیدن بگیر تا ماهی گیری از آکواریوم! میبینم که خیلیها تو اینستاگرام از خونه موندن حوصله شون سر میره و به خودم میگم خوبه که من درونگرام وگرنه دیوونه میشدم.با این حال پیاده روی و دوچرخه سواری میرم چون به طبیعت دسترسی دارم.
*تو این پست دنبال نکتهی آموزشی نگردین.صرفا یه روزانه نویسیه.